رژیا پرهام – ادمونتون
امروز که پدر دخترک ششساله مهدکودک آمد، او را صدا زدم و گفتم: «پدرت اینجاست.»
دوست پنجسالهاش نگاهی به دخترک انداخت و با لحن کنجکاو و معصومانهای پرسید:
Your fake dad or real one?
(پدر قلابیات یا پدر واقعیات؟)
من خشکم زد و برای گفتن هر حرفی به چند دقیقه زمان نیاز داشتم! دخترک اما سرش را کج کرد، دوستش را نگاه کرد و خیلی خونسرد گفت:
One is my real dad and the other one is so kind to me. I don’t call him fake dad. His name is Peter, you can call him Peter too.
(یکی پدر واقعیامه و اون یکی خیلی با من مهربونه. من پدر قلابی صداش نمیزنم. اسمش پیتره. تو هم میتونی پیتر صداش بزنی.)
کولهپشتی کوچکش را برداشت، با همه خداحافظی کرد و رفت.